نرخ فقر و به طور کلی مقوله فقر، متفاوت از سایر متغیرهای اقتصادی است، در حالیکه سایر متغیرهای اقتصادی مانند تورم تنها به بیان و توصیف ابعاد اقتصادی یک جامعه میپردازند، اما نرخ فقر نه تنها تبلوری از یک وضعیت اقتصادی است، بلکه دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سایر ابعاد جامعه است. بر همین اساس، موضوع فقر و از بین بردن یا کاهش فقر مطلق در بین مردم و سیاستگذاران از اهمیت بالایی برخوردار است. کاهش فقر و بهبود وضعیت معیشت در یک اقتصاد بیش از هر چیز به سیاستهای اقتصادی و وضعیت کلی اقتصاد کلان مرتبط میشود.
رشد اقتصادی همراه با اشتغال و بهبود وضعیت کسب و کار، کمک میکند تا وضعیت همه گروههای درآمدی بهتر شده و در این میان وضعیت فقرا نیز بهتر میشود. اما در کنار سیاستهای اقتصادی، در برخی مواقع لازم است تا حمایتهای ویژه صورت گیرد. برخی گروههای درامدی نیازمند برخورداری حمایتهای دولت هستند تا بتوانند حداقل استانداردهای زندگی را تأمین کرده و یا بتوانند از تله فقر خارج شوند.
نگاهی به سیاستهای حمایتی صورت گرفته در اقتصاد ایران نشان میدهد که توجه به مقوله کاهش فقر از ابتدای انقلاب مورد توجه سیاستگذار قرار گرفته است. حجم بالای یارانههای پرداختی در اقتصاد ایران، نشان از اهمیت این امر برای سیاستگذار دارد. بر همین اساس، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش زیادی در زمینه کاهش فقر صورت گرفت. نهادهای متعددی برای پرداختن به موضوع فقر و کمک به فقرا و ریشهکن کردن فقر از قبیل کمیته امداد امام خمینی (ره)، برنامههای صورت گرفته توسط شهید رجایی، سازمان بهزیستی و ... ایجاد شدند که همگی در راستای کاهش فقر بوده و نتایج به نسبت موفقیت آمیزی هم در پی داشتند. نگاهی به نتایج محاسبات صورت گرفته برای نرخ فقر نشان میدهد که نرخ فقر در سالهای مذکور روند کاهشی داشته است. بنابراین این سیاستها در آن مقطع به نسبت موفق عمل کردند، اما؛ تداوم کاهش فقر نیازمند یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است که لازم بود پس از این اقدامات اولیه در دستور کار سیاستگذار قرار میگرفت؛ برنامهای که فقدان آن در حال حاضر به شدت در روند سیاستگذاری در حوزه فقر احساس میشود.
محاسبات و واقعیتهای اقتصاد ایران نشان میدهد که پس از یک کاهش موفقیت آمیز نرخ فقر از اوایل انقلاب و به خصوص در دهه هفتاد و اوایل دهه ۸۰، نرخ فقر از نیمه دوم دهه ۸۰ رو به افزایش گذاشته و به طور مرتب تا سال ۱۳۹۷ روند افزایشی را طی کرده است. این در حالی است که اقتصاد ایران حداقل در نیمه دوم دهه ۸۰ رشدهای اقتصادی بالایی را تجربه کرده است.
بنابراین سوالی که ایجاد میشود آن است که چرا همزمان با رشد اقتصادی، نرخ فقر افزایش پیدا کرده و درصد بیشتری از جمعیت کشور ما به زیر خط فقر رفتند؟
جواب این سوال، دو پاسخ دارد که در روند سیاستگذاری حمایتی باید مورد توجه قرار گیرد:
اول: محیط اقتصاد کلان ایران، در این بازه زمانی به خصوص در نیمه دوم دهه ۸۰ به نفع فقرا نبوده است. هرچند در این بازه زمانی رشد اقتصادی بالایی تجربه شده، اما تعداد مشاغل ایجاد شده بسیار اندک و نزدیک به صفر است. این موضوع به این معنا است که درآمد ایجاد شده در بین فقرا توزیع نشده است. سایر مولفه های اقتصادی مانند از بین رفتن زنجیرههای تولید و مشاغل در صنایع پایین دستی و مواردی از این قبیل هم این امر را تأیید میکند.
دوم: فقدان یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است. اقتصاد ایران فاقد یک برنامه جامع و بلندمدت برای کاهش فقر است. تقریبا همه سیاستهای اجرا شده و قوانین تصویب شده برای حمایت از خانوارها، قوانین مقطعی بودند که نتوانستند تأثیر ماندگار بر کاهش فقر داشته باشند. اعطای سهام عدالت در نیمه دوم دهه ۸۰، قانون هدفمندی یارانهها در سال ۸۹ و توزیع چندین مرتبه سبد کالا در اوایل دهه ۹۰، افزایش سه برابری یارانه اقشار آسیب پذیر در سال ۹۶ و در نهایت پرداخت یارانه معیشتی خانوار در سال ۱۳۹۸ همگی سیاستهای مقطعی بودند که در بهترین حالت نرخ فقر را تنها برای یک سال کاهش دادند و مجددا نرخ فقر در مسیر افزایشی قرار گرفته است. زیرا این سیاستها بدون در نظر گرفتن ویژگی افراد مورد حمایت و همچنین شرایطی که منجر به قرار گرفتن آنها در وضعیت فقیر شده و سایر متغیرهای مربوطه بوده است.
بنابراین آن چیزی که در حال حاضر اقتصاد ایران برای کاهش فقر نیازمند آن است، اولا بهبود وضعیت اقتصاد کلان به نحوی که فقرا هم از پیامدهای مثبت آن بهرهمند شوند و ثانیا طراحی یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است.
این برنامه لازم است تا در مرحله اول به شناسایی فقرا و ویژگیهای آنها بپردازد. با شناسایی ویژگیهای فقرا به بررسی این مورد خواهیم پرداخت که مهمترین عوامل ورود خانوار به تله فقر و مهمترین عوامل خروج خانوار از تله فقر چیست. با دسته بندی فقرا بر اساس برخی ویژگیهای مشترک، میتوان سیاست حمایتی متناسب با هر گروه را طرح ریزی کرده و به یک برنامه جامع حمایتی دست یافت.
این برنامه در یک شمای کلی باید دارای خصوصیات زیر باشد:
۱- هدف مشخص: برنامه باید دارای یک یا چند هدف مشخص باشد، به عنوان مثال کاهش فقر مطلق و یا افزایش دسترسی به امکانات آموزشی و ...
۲- شاخصهای عملکرد: شاخصهای سنجش عملکرد باید مشخص باشد به طوریکه برای هر سال هدف کوتاه مدت تعیین شده و میزان دستیابی به هدف بررسی شود.
۳- متولی: متولی موضوع فقر باید در این برنامه مشخص شده و منابع لازم برای کاهش فقر در اختیار این متولی قرار گیرد که در ادامه نیز پاسخگویی میزان تحقق شاخصهای ارزیابی عملکرد خواهد بود.
۴- پویایی در شناسایی: در برنامه باید شیوه شناسایی گروههای هدف مشخص بوده و همچنین از پویایی برخوردار باشد. به عنوان مثال با تعیین برخی ملاکها افراد در برخی سالها مشمول دریافت یارانه شده و در برخی سالها نمیشوند.
منبع: ایبِنا
زهرا کاویانی - کارشناس اقتصادی