به گزارش روز دوشنبه شبکه خبری اقتصاد و بانک ایران (ایبِنا)، یکی از بنیادیترین مفاهیم علم اقتصاد، بحث انتظارات است؛ که به نحو چشمگیری از دهه 1970 به بعد، الگوهای اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار داده است. انتظارات که پیشبینی آن چیزی است که به زودی در صحنه عمل روی میدهد، از چنان قدرتی برخوردار است که میتواند فضای اقتصادی را به آرامش و ثبات و یا به ناآرامی و بیثباتی بکشاند.
با درک چنین واقعیتی است که امروزه مدیریت انتظارات به یکی از ابزارها و سیاستهای موثر و حیاتی در کنترل برخی از رفتارهای اقتصادی تبدیل شده است. البته این مدیریت تنها معطوف به خلق انتظارات نیست، بلکه وظیفه حفظ آن را نیز بر عهده دارد. سختی این کار از آنجا سرچشمه میگیرد که در عرصه عمل عموماً حفظ انتظارات مثبت و پیشبرنده، سختتر از خلق آن در یک جامعه است.
بدیهی است بانک مرکزی به عنوان یکی از نهادهای اثرگذار اقتصادی میتواند با بهرهگیری از این سیاست، تا حدی عملکرد خود را به اهداف پیشبینی شده نزدیکتر کند. اما چنانچه بانک مرکزی خواهان خلق انتظارات مثبت و مدیریت آن در اذهان عامه جامعه است، باید به این پرسش پاسخ دهد که آیا الزامات این امر وجود دارد؟ بدون شک مهمترین مقدمه و پیشزمینه این ابزار سیاستی، رفتار حرفهای بانک مرکزی در راستای کسب اعتماد و اعتبار عمومی است. اقتدار بانک مرکزی در گروی اعتبار آن نزد آحاد جامعه است و این اعتبار حاصل نمیشود مگر آنکه رفتار بانک مرکزی در یک ساختار قاعدهمند، مستقل و پرقدرت نمود داشته باشد. در توصیف الزامات بانکداری مرکزی حرفهای، میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
الف) استقلال بانک مرکزی
از گذشته، نگرانیهایی مبنی بر سلطه مالی دولت بر نظام پولی جهت تامین کم دردسر مخارج دولتی و انحراف بانک مرکزی از ایفای وظایف اصلی خود وجود داشته که به مرور زمان این نگرانیها منجر به اتخاذ تدابیری با عنوان استقلال بانک مرکزی (جهت عدم دخالتهای حزبی و جناحی در انجام وظایف این بانک) شده است. از آنجا که معمولاًً دولتها و احزاب سیاسی اهداف کوتاهمدت و میانمدت (بعضا عوامپسندانه) را در راس امور خود دارند، مسلماً استقلال بانک مرکزی و پیگیری سیاستهای قاعدهمند، منجر به تامین اهداف کلان و بلندمدت شده و به ثبات اقتصادی جهت دستیابی به رشد و توسعه پایدار میانجامد. افزون بر این دستاورد، درک عمومی اقتدار و استقلال بانک مرکزی توسط آحاد جامعه موجب اطمینان آنان نسبت به این بانک خواهد شد و این امر بستر مدیریت بهتر انتظارات را به نحو آسانتری فراهم میسازد.
ب) نظارت مستمر و موثر بر شبکه بانکی
یکی دیگر از عوامل ایجاد اقتدار و اعتبار بانک مرکزی، اعمال نظارت پرقدرت به معنای تشویق بانکها و موسسات اعتباری غیربانکی موفق و دارای عملکرد مثبت و از سوی دیگر، برخورد قاطع و بازدارنده با بانکها و موسسات اعتباری غیربانکی متخلف و کمکار است. بدیهی است شیوع تخلفات مالی و اختلاسهای بانکی، عدم پیروی موسسات اعتباری از دستورالعملها و بخشنامههای بانک مرکزی، عدم گزارشدهی شفاف و بهموقع این موسسات به بانک مرکزی، یکسانانگاری موسسات اعتباری موفق و ناموفق در اجرای قوانین و مقررات، همگی زمینه کاهش قدرت و اقتدار بانک مرکزی در مدیریت انتظارات را موجب میشود.
ج) وفای به تعهدات و صداقت در گفتار
گاه مشاهده میشود که مدیریت انتظارات بر اساس وعده و سخنی نادرست و بیپایه انجام میپذیرد. مشخص است که وعدهها، شعارها و تعهدات تا زمانیکه با واقعیتها پشتیبانی نشوند، به جز اثرات لحظهای و موقتی نمیتوانند بر روند شکلگیری انتظارات عمومی اثرگذار باشند. به عبارتی، این حربه گرچه ممکن است در کوتاهمدت انتظارات را تاحدی به سمت مقصد ایدهآل سوق دهد، اما در بلندمدت و با روشن شدن نادرستی وعدههای داده شده، از اعتبار مجریان کاسته و عملاً این ابزار را به یک ابزار ناکارآمد برای دفعات آتی تبدیل میکند. از اینرو، برای آنکه این نوع ابزار مدیریت انتظارات برای همیشه کارآمد و موثر باشد، نیاز است که صداقت و وفای به تعهدات، عنصر حذفناشدنی از این ابزار باقی بماند.
د) رعایت انصاف و عدم جانبداری یکطرفه از شبکه بانکی
چنانچه آحاد جامعه این تصور را داشته باشند که تمام سیاستها و تصمیمات بانک مرکزی صرفاً برای تامین منافع یک طرفه شبکه بانکی تنظیم شده و مصالح آنان به عنوان مشتریان نظام بانکی نادیده انگاشته میشود، بسیار بعید است که تصمیمات و اقدامات اقتصادی خود را متناسب و هماهنگ با اهداف مدیریت انتظارات این بانک اتخاذ کنند. شفافسازی و گزارشدهی عملکرد بانکها در نحوه استفاده از سرمایههای مردم، جلوگیری از سواستفاده از سرمایهها به نفع عدهای خاص و محدود، گزارشدهی صحیح از فعالیتهای انجام شده توسط بانک مرکزی و غیره، افزون بر آنکه موجب همراهی و همدلی آحاد جامعه با بانک مرکزی میشود، بستر مدیریت انتظارات را نیز فراهم میسازد.
از اینرو میتوان اینگونه جمعبندی کرد که استقلال بانک مرکزی، نظارت مستمر و موثر این بانک بر شبکه بانکی، وفای به تعهدات و صداقت در گفتار و نیز رعایت انصاف و عدم جانبداری یکطرفه از شبکه بانکی، به عنوان الزامات بانکداری مرکزی حرفهای، میتواند ضمن کسب اعتماد و اطمینان عمومی آحاد جامعه به بانک مرکزی، کارآمدی ابزارهای مدیریت انتظارات را برای این بانک تضمین کند.
وهاب قلیچ؛ صاحبنظر پولی و بانکی