به گزارش روز دوشنبه شبکه خبری اقتصاد و بانک ایران(ایبِنا)، با توجه به پیچیده شدن موضوعات و مسائل پژوهشی در دهه اخیر، پژوهشهایی که با تعامل و همکاری متخصصین و صاحبنظران از چند رشته علمی اجرائی میگردد، مورد توجه ویژه سیاستگذاران حوزه علوم انسانی در برخی از کشورهای توسعهیافته واقع شده است. این دسته از پژوهشها که از آنها تحت عنوان تحقیقات «میانرشتهای» (interdisciplinary) یاد میشود، زمینه ارزیابی یک موضوع از ابعاد و جنبههای مختلف و ترکیبی را فراهم میکنند.
منظور از میانرشتگی، فرآیند ارتباط، تعامل، تلفیق خلاق و بهرهورِ دانش، مفاهیم، روشها، تجارب و تخصصهای دو یا چند حوزه یا رشته علمی به منظور دستیابی به شناخت جامع، فهم پویا و تحلیل علمی مسائل، موضوعات و پدیدههای واقعی است. پدیدههایی که در شرایط پیچیده، متغیر و پیشبینیناپذیر حادث میشوند.
ارزیابی منابع علمی نشان میدهد که میانرشتگی، صفتی است که برای توصیف تعامل میان دو یا چند رشته علمی مختلف به کار میرود. این تعامل میتواند از تبادل ساده نظرها تا همگرایی متقابل مفاهیم، روششناسی، رویهها، معرفتشناسی، اصطلاحشناسی، دادهها و سازماندهی تحقیق و آموزش در عرصهای گسترده را دربرگیرد. یک گروه میانرشتهای در علوم انسانی، متشکل از افرادی است که از حیطههای مختلف علمی با مفاهیم، روشها، دادهها و عبارات مختلف، با هم همکاری میکنند.
یکی از نکات مهمی که در ادبیات میانرشتهای مورد تاکید قرار گرفته، این مطلب است که میانرشتگی، تنها کنار هم قرار دادن فیزیکی چند قطعه، مفهوم و یا رشته از دانش نیست؛ بلکه لازم است بر ایجاد ارتباط صحیح بین مفاهیم تاکید گردد. به عبارت دیگر، میانرشتگی به معنی جمعآوری و التقاط دادههای علوم مختلف با یکدیگر و آمیزش صوری چشماندازهای رشتههای مختلف به منظور دستیابی به یک تلفیق استعارهای جامع، وسیع و عامهپسند نیست؛ بلکه کاربرد و آزمودن ترکیبی سازنده از چند رشته در ارتباط با پدیدهها، مسائل و موضوعات مشخص و واقعی در راستای دستیابی به بهترین پاسخها به سوالات است.
اکثر نظریهپردازان میانرشتهای، اهمیت و ضرورت نظریه و تفکر میانرشتهای را بر اساس پیچیدگی مسائل توجیه میکنند و معتقدند که مشکلات، مسائل و موضوعات مختلف علمی و اجتماعی در عصر جدید (به ویژه در علوم انسانی) آنقدر پیچیده و چندوجهی هستند که با دانشها و روشهای تکرشتهای نمیتوان به سراغ آنها رفت.
در واقع، پیچیدگی، گستردگی و چندوجهی بودن مسائل، موضوعات و پدیدههای گوناگون علوم انسانی و همچنین پیچیدگی روابط و مناسبات میان عناصر مختلف تولید دانش در این حوزه را میتوان یکی از انگیزههای اصلی گرایش به میانرشتگی و ایجاد و بسط تحقیقات و پژوهشهای میانرشتهای دانست. به عبارت دیگر، «چندوجهی بودن» مسائل و موضوعات، «چندبعدی شدن» رویکردها و زوایای مطالعه و تحقیق را از لحاظ معرفتشناسی و روششناسی ایجاب میکند.
به نظر میرسد علم اقتصاد، بیش از هر حوزه دیگری نیازمند انجام تحقیقات میانرشتهای است. در واقع، بسیاری از پدیدههای اقتصادی با مسائل حقوقی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی دارای ارتباط هستند و توجه صرف محقق به ابعاد اقتصادی پدیده و در نظر نگرفتن سایر جوانب، باعث میشود یافتههای تحقیق و توصیههای سیاستی قابل اتکا نبوده و نتواند توسط سیاستگذار مبنای عمل قرار گیرد.
به عنوان مثال، حوزههای میانرشتهای «حقوق اقتصادی»، «فرهنگ اقتصادی»، «اقتصاد اسلامی» و «فلسفه اقتصاد»، از جمله حوزههای میانرشتهای هستند که هر چند در توسعه علوم انسانی در کشور دارای اهمیت فراوانی میباشند، اما معمولا به آنها توجه کافی نمیشود. این در حالی است که پاسخگویی به بسیاری از مشکلات واقعی در کشور، نیازمند پاسخگویی به سوالات از منظر این حوزههای پژوهشی میانرشتهای است.
در پایان توصیه میشود سیاستگذاران نظام علمی کشور ضمن درک اهمیت تحقیقات میانرشتهای، زمینه برگزاری دورههای آموزشی-پژوهشی تخصصی بین دو یا چند رشته در علوم انسانی را فراهم کنند. در این رابطه حمایت مالی از پایاننامههای میانرشتهای و برگزاری دورههای تحصیلات تکمیلی در تخصصهای میانرشتهای میتواند مفید باشد.
سید مجید حسینی؛ صاحبنظر پولی و بانکی