27 فروردين 1397 - 10:34

سیاست خطر کردن

.........................................................................................................................
کد خبر : ۸۴۵۷۶

سیاست خطر کردن


نویسنده: حامدهدائی" اقتصاددان رفتاری"


دانیل کانمن برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶ می گوید: تصور کنید که به طور هم زمان با دو تصمیم گیری زیر مواجه می شوید. در وهله اول هر دو تصمیم را بررسی و در وهله دوم انتخاب کنید.


تصمیم اول : میان این دو گزینه یکی را انتخاب کنید.


الف) به دست آوردن قطعی ۲۴۰ دلار


ب) ۲۵ درصدر احتمال به دست آوردن هزار دلار و ۷۵ درصد احتمال به دست آوردن هیچ چیز.


تصمیم دوم: بین این دو گزینه یکی را انتخاب کنید.


ج) از دست دادن قطعی ۷۵۰ دلار.


د) ۷۵ درصد احتمال از دست دادن هزار دلار و ۲۵ درصد احتمال از دست دادن هیچ چیز.


این مسائل در تاریخچه نظریه چشم انداز جایگاه مهمی دارند و مسائل جدیدی در زمینه عقلانیت ارائه می دهند. هنگامی که مشغول خواندن اجمالی این دو مسئله هستیم واکنش اولیه مان به گزینه های قطعی (الف و ج) جذب شدن نسبت به اولی و نفرت از دومی است. ارزیابی احساسی "بردقطعی" و "باخت قطعی" یک واکنش خودکار است که به طور قطع پیش از مرحله محاسبات ارزشهای مورد انتظار دو انتخاب (الف و ب) اتفاق می افتد. انتخاب بیشتر افراد مطابق با اشتیاق است واکثریت افراد الف را به ب و د را به ج ترجیح می دهند. افراد در بسیاری از انتخاب ها که احتمالات بالا یا میانگینی ارائه می دهند، تمایل دارند تا در حوزه بردها از خطر کردن امتناع ورزند و در حوزه باخت ها به دنبال خطر کردن باشند. در پژوهش اصلی که آموس تروسکی و دانیل کانمن انجام دادند ۷۳ درصد شرکت کنندگان گزینه الف تصمیم اول و د تصمیم دوم  و تنها ۳ درصد افراد به ترکیب ب و ج علاقه داشتند.


هدف کانمن در طرح سوال یاد شده این بود که ما پیش از نخستین انتخابمان دو گزینه را بررسی کنیم و احتمالا ما نیز همین کار را انجام دادیم. اما ما به طور قطع یک کار را انجام ندادیم: ما نتایج احتمالی ترکیب ها (الف و ج)   الف، د، ج، ب، د را محاسبه نکردیم تا متوجه شویم کدام گزینه را بیشتر می پسندیم. تمایلات جداگانه ما به دو مسئله، از نظر ذهنی بسیار قانع کننده بود و دلیلی نیز وجود نداشت که احتمال بدهیم که به مشکل بر می خوریم. افزون بر آن، ترکیب گزینه های دو مسئله آزمونی پر زحمت است که بی تردید برای انجام دادن آن به کاغد و خودکار نیاز پیدا می کنیم، که ما این کار را انجام ندادیم. حال مسئله زیر را در نظر بگیریم:


الف د) ۲۵ درصد احتمال برد ۲۴۰ دلار و ۷۵ درصد احتمال باخت ۷۶۰ دلار.


ب ج) ۲۵ درصد احتمال برد ۲۵۰ دلار و ۷۵ درصد احتمال باخت ۷۵۰ دلار.


انتخاب میان این دو گزینه ساده است! گزیه ب ج در واقع بر گزینه الف د غلبه می کند(عبارتی فنی که نشان می دهد یک گزینه بی قید و شرط از گزینه دیگر بهتر است). ما می دانستیم که گام بعدی چیست. طی آزمایشی کانمن و تروسکی متوجه شدند که گزینه غالب در الف د در واقع ترکیب گزینه هایی است که در مسائل تصمیم گیری پیشین رد شده اند، همان ترکیبی که فقط ۳ درصد از شرکت گنندگان به آن تمایل داشتند. گزینه بدتر ب ج همان بود که ۷۳ درصد از شرکت کنندگان آن را ترجیح می دادند.


کانمن می گوید: این مجموعه انتخاب ها چیزهای زیادی در مورد محدودیت های عقلانیت بشری به ما می آموزد که یکی از آن ها این است که به ما کمک می کند انسجام منطقی تمایلات انسانی را همان گونه که هست ببینیم که سرابی ناامید کننده است. وی ادامه می دهد: آیا این احتمال را تصور کرده بودید که احتمال بازنویسی این مسئله آشکار به شکلی خاص باعث می شود اکثریت افراد گزینه بدتر را انتخاب کنند؟ این مسئله به طور کلی صحت دارد: هر انتخاب ساده را که بر اساس بردها و باخت ها چارچوب بندی شده باشد می توان به شیوه های غیر عددی به ترکیبی از انتخاب ها ساختاربندی کرد که باعث می شود تمایلاتی به وجود آیند که احتمالا انسجام ندارند. این مثال همچنین نشان داد که نفرت از خطر در بردها و جست جوی خطر در باخت ها ممکن است زیان هایی نیز داشته باشد. این دیدگاه باعث می شود اضافه بهایی بپردازیم تا برد قطعی را به دست آوریم و از شرط بندی پرهیز کنیم و همچنین حاضر می شویم اضافه بهایی بپردازیم(در ارزش مورد انتظار) تا از باخت قطعی جلوگیری کنیم. هر دوی این هزینه ها از یک جیب پرداخت می شوند و چنانچه با هر دو نوع این مشکلات به یکباره مواجه شویم، دیدگاه های ضد و نقیض به نظر مناسب می آیند.


به نظر کانمن دو را ه وجود دارد که تصمیم های (۱) و (۲) مطرح شوند:


چارچوب سطحی: توالی ای از دو تصمیم ساده که جداگانه در نظر گرفته می شوند.


چارچوب جامع: یک تصمیم جامع تنها با چهار گزینه.


در این مورد چارچوب جامع آشکارا نسبت به دیگری برتری داشت. در واقع، در هر موردی که قرار است چندین تصمیم با هم در نظر گرفته شوند برتری خواهد داشت یا دست کم گزینه بدتر نیست. چارچوبی جامع شامل انتخابی مستقل می شود که ۳۲ گزینه دارد. چارچوب سطحی نیز شمامل توالی پنج انتخاب ساده تر می شود. توالی پنج انتخاب یکی از گزینه ها ی چارچوب جامع خواهد بود. به طور قطع این بهترین حالت است، اما احتمال آن زیاد نیست. یک فاعل مختار معقول بی تردید چارچوب جامع را انتهاب می کند، اما آدم ها، به اقتضای طبیعت خود، چارچوب سطحی را ترجیح می دهند. انسجام منطقی مطلوب با ذهن محدود ما به دست نمی آید. از آنجا که ما مستعد (آنچه می بینید، همه چیزی است که هست) هستیم و از تلاش ذهنی نیز متنفریم، تمایل داریم هرگاه مشکلی پیش آمد تصمیم بگیریم، حتی اگر از ما خواسته شده باشد که از قبل آن ها را در نظر بگیریم. ما نه تمایل داریم و نه منابع ذهنی تا انسجام را در تمایلاتمان اعمال کنیم و تمایلات ما نیز به صورتی جادویی طراحی نشده اند که همان گونه که در مدل فاعل معقول عملی است، دارای انسجام باشند.


تاجران با تجربه در بازارهای اقتصادی هر روز با چارچوب جامع خود را از درد باخت ها رهایی می بخشند. در مثال قبل به این نتیجه رسیدیم که نفرت از باخت شرکت کنندگان در آزمایش ها را با ترغیب ((به فکر کردن مانند فردی تاجر)) می توان تا اندازه ای درمان کرد. دانشجویان تحت آموزش های متفاوت تصمیمات مخاطره آمیزی گرفته اند. معامله های شرطی را بپذیرند یا رد کنند که در آن امکان باخت وجود دارد. در وضعیت چارچوب سطحی به آنان گفته شد هر تصمیمی را به گونه ای بگیرند که انگار تنها تصمیم است و احساسات خود را بپذیرند. دستور کارها برای چارچوب جامع در مورد تصمیمی، شامل این جمله می شود: (خود را در قالب فردی تاجر تصور کنید)، (شما مدام این کار را می کنید) و (این مورد را به عنوان یکی از تصمیات مالی در نظر بگیرید که با هم جمع می شوند و مجموعه ای درست می کنند). پژوهشگران و اکنش های احساسی شرکت کنندگان به برد و باخت را به معیار های فیزیولوژیکی ارزیابی کردند که شامل تغییرات در رسانایی الکتریکی پوست بود، این روش دروغ سنجی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. همانگونه که انتظار می رفت، چارچوب جامع واکنش احساسی به باخت را کند می کرد و تمایل برای خطر کردن را افزایش می داد.


ترکیب نفرت از باخت و چارچوب سطحی، نفرینی هزیه بر ایجاد می کند. سرمایه گذاران اگر تعداد دفاعاتی که در آن کارکرد سرمایه گذاری خود را بررسی می کنند کاهش دهند، می توانند از این نفرین جلوگیری کنند و به مزایای چارچوب جامع دست یابند و همچنین زمان کمتری صرف کنند و رنج کمتری را نیز متحمل شوند. پی گرفتن تغییرات روزانه در واقع طراحی باخت است، زیرا درد باخت های مکرر کوچک بر خوشی بردهای مکرر با ارزش یکسان غلبه می کند. برای سرمایه گذاران بررسی کردن یک بار در هر فصل کافی و حتی فراتر از کافی است. افزون بر آن، بهبود کیفیت زندگی، اجتناب خودخواسته از مواجهه با نتایج کوتاه مدت، کیفیت تصمیمات و نتایج را نیز بهتر خواهد کرد. واکنش معمول کوتاه مدت به اخبار بد، نفرت فزاینده از باخت است. سرمایه گذارانی که با مجموعه ای از بازخوردها از چنین اخباری مواجه می شوند نیز از خطر کردن کمتر نفرت دارند و در آخر ثروتمند تر خواهند شد. اگر سرمایه گذار نداند که هر سهام در سبد سرمایه گذاریش هر روز چه وضعیتی دارد، کمتر به بیهوده زیرو رو کردن آن تمایل پیدا می کند. تعهد به اینکه یک متخصص برای چندین دوره در یک جایگاه باقی بماند ((معادل قفل)) کردن یک سرمایه گذاری) باعث بهبود عملکردهای مالی می شود.


تصمیم گیرندگانی که چارچوب سطحی را ترجیح می دهند، هر گاه با انتخابی مخاطره آمیز مواجه شوند، گرایش خود را تغییر می دهند. اگر سیاست خطر کردنی را  انتخاب کنند که از آن به صورت روزمره در مسائل مربوط بهره بگیرند، موفق تر عمل خواهند کرد. از نظر کانمن نمونه های آشنای سیاست های خطر کردن می تواند چنین مواردی باشند: همیشه وقتی بیمه می خرید بالاترین مقیاس ممکن را انتخاب کنید. و هیچ گاه ضمانت نامه های مبسوط نخرید. سیاست خطر کردن چارچوبی جامع است. در مثال بیمه ما باخت گه گاه همه مبلغ بیمه یا کارکرد نامطلوب گه گاهی کالای بیمه نشده را انتظار داریم. موضوع مربوط به توانایی ما برای کاهش یا از بین بردن رنج باخت های گه گاه با فکر کردن به این موضوع است که سیاستی که ما را با این گزینه مواجه کرده است، در طولانی مدت، از نظر اقتصادی به طور قطع سودآور خواهد بود.


سیاست خطر کردنی که تصمیمات را باهم  در نظر می گیرد، مشابه نگاهی خارجی به مسائلی است که توجه را از جزئیات موقعیت حاضر به آمار نتایج موقعیت های مشابه تغییر می دهد. نگاه بیرونی، چارچوبی جامع برای فکر کردن به برنامه هاست. سیاست خطر کردن چارچوبی جامعی است که در آن یک انتخاب خطر کردنی خاص را با مجموعه ای  از تصمیمات مشابه جایگزین می کند. نگاهی بیرونی و سیاست خطر کردن، راه حلی در مقابل دو پیشداوری مشخص هستند که بسیاری از تصمیات را تحت تاثیر قرار می دهند. خوش بینی اغراق شده و احتیاط اغراق شده نفرت از خطر کردن. این دو پیشداوری در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند. خوشبینی اغراق شده از افراد و سازمان ها در مقابل اثرهای فلج کننده نفرت از باخت محافطت می کند، نفرت از باخت آنان را در مقابل حماقت های خوشبینی با اطمینان بیش از اندازه ایمن می سازد. افراد خوشبین معتقدند تصمیم هایی که می گیرند عاقلانه تر از آن چیزی که است که  به راستی وجود دارد و افرادی که از باخت متنفرند، گزینه های حاشیه ای را که می شد قبول کرد به درستی رد می کنند. بی شک هیچ تضمینی وجود ندارد که پیشداوری ها در هر وضعیتی خنثی شوند. سازمانی که می تواند هم خوشبینی بیش از اندازه و هم نفرت از باخت بیش از اندازه را حذف کند، باید این کار را انجام داهد. هدف سازمان باید ترکیب نگاه بیرونی و سیاست خطر کردن باشد.



ارسال‌ نظر
فیلم و پخش زنده
بیشتر