استاد دانشگاه هاروارد:

خطرات تمرکزگرایی اقتصادی در جهان چند قطبی

خطرات تمرکزگرایی اقتصادی در جهان چند قطبی
کنت راگاف، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد از تجربه‌ی تحریف آثارش و چالش حفظ نگاه میانه در دنیای قطبی امروز می‌گوید.
کد خبر : ۱۷۸۹۸۳

به گزارش خبرنگار بین‌الملل ایبنا و به نقل از گاردین، کِنِت راگاف، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در مقاله‌ای در سایت گاردین نوشت: بودن در جایگاه یک اقتصاددان میانه‌رو در دنیای قطبی‌شده و متکی بر شبکه‌های اجتماعی امروز، کار آسانی نیست؛ جایی که هر ایده‌ای به‌سرعت به یکی از اردوگاه‌های ایدئولوژیک نسبت داده می‌شود. به تعبیر جمله‌ای که اغلب به لئون تروتسکی نسبت داده می‌شود، شاید اقتصاددانان میانه‌رو علاقه‌ای به جنگ نداشته باشند، اما جنگ به آنها علاقه دارد.

کتاب من در سال ۲۰۱۶ با عنوان نفرین پول نقد، که به گذشته، حال و آینده پول می‌پرداخت، نمونه روشنی از این وضعیت بود. پس از انتشار آن، بیش از ۲۰ تهدید به مرگ دریافت کردم — بعضی آشکارا از سوی قاچاقچیان مواد مخدر و دارندگان سلاح که از پیشنهاد من برای حذف اسکناس‌های ۱۰۰ دلاری خشمگین شده بودند، و برخی دیگر از طرفداران پر و پا قرص رمزارز که حمایت من از مقررات‌گذاری را نوعی خیانت می‌دانستند.

این تهدیدها، برخلاف انتظار، چندان برایم آزاردهنده نبود. هرچند برخی از این افراد کاملاً از کنترل خارج بودند، دست‌کم استدلال‌های کتاب را درک کرده بودند — فقط به‌شدت با آن مخالف بودند. اما درباره جنجال سال ۲۰۱۳ پیرامون کارم با کارمن راینهارت نمی‌توان همین را گفت. آن ماجرا زمانی آغاز شد که سه اقتصاددان از دانشگاه ماساچوست امهرست ادعا کردند مقاله شش‌صفحه‌ای ما در سال ۲۰۱۰ با عنوان رشد در دوران بدهی حاوی چندین خطا بوده و گویا سیاست‌گذاران در اروپا و آمریکا را به سمت اجرای سیاست‌های ریاضتی زیان‌بار پس از بحران مالی جهانی سوق داده است. خشم عمومی پس از آن، روایتی نادرست را شکل داد که تا امروز نیز ادامه دارد.

در واقع، مقاله ما فقط شامل یک اشتباه بود — و مهم‌تر از آن، این خطا در نسخه کامل و ویرایش‌شده‌ای که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد وجود نداشت؛ نسخه‌ای که مبتنی بر مجموعه‌داده‌ای بسیار گسترده‌تر و کامل‌تر بود. همان‌طور که مایکل باسکین از دانشگاه استنفورد در آن زمان اشاره کرد، کاملاً طبیعی است که پژوهش‌های مقدماتی در فرایند بازبینی اصلاح شوند.

هر دو نسخه مقاله به یک نتیجه کلی رسیدند: در اقتصاد‌های پیشرفته، دوره‌هایی که با بدهی عمومی بسیار بالا همراه بوده‌اند، معمولاً با رشد اقتصادی کندتر هم‌زمان بوده‌اند. البته این یافته به این معنا نیست که کسری بودجه به رشد کوتاه‌مدت آسیب می‌زند — همان‌طور که قرض گرفتن برای خرید چیزی که از آن لذت می‌بری لزوماً باعث ناراحتی‌ات نمی‌شود. بلکه صرفاً نشان می‌دهد که بار بلندمدت بدهی می‌تواند بر شکوفایی آینده سنگینی کند.

ما در تحلیل خود کشور‌ها را به دو گروه تقسیم کردیم: آنهایی که نسبت بدهی‌شان به تولید ناخالص داخلی بالاتر از ۹۰ درصد بود و آنهایی که کمتر از آن بودند. اما این عدد ۹۰ درصد هیچ‌گاه به‌عنوان «آستانه‌ای» که در آن رشد ناگهان فروبپاشد مطرح نشد، بلکه صرفاً برای نشان دادن عملکرد ضعیف‌تر گروه بدهی‌بالا در میانگین کل بود. همان‌طور که بار‌ها توضیح دادیم، رسیدن بدهی به ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی به معنای فروپاشی رشد نیست — همان‌طور که رانندگی کمی بالاتر از حد مجاز سرعت یا کلسترول اندکی بیش از حد توصیه‌شده به‌طور ناگهانی خطر را افزایش نمی‌دهد.

دلایل نظری محکمی وجود دارد که توضیح می‌دهد چرا بدهی بالا می‌تواند مانع رشد شود. استقراض سنگین دولت ممکن است سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را کنار بزند، در حالی که مالیات‌هایی که برای بازپرداخت این بدهی لازم است، معمولاً آثار تحریف‌کننده دارند. علاوه بر این، وقتی سطح بدهی بالا است، دولت‌ها فضای مالی کمتری برای واکنش به بحران‌ها یا سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها دارند.

پس از فروکش کردن جنجال و بررسی داده‌ها از سوی پژوهشگران دیگر، شواهدی که به‌دست آمد عمدتاً از نتایج اولیه ما پشتیبانی کرد. شایان ذکر است که ما هرگز ادعای رابطه علّی نکردیم، هرچند با پیشرفت ادبیات اقتصادی احتمالاً در آینده به این پرسش نیز پاسخ داده خواهد شد.

بدترین تحریف، این ادعا بود که ما به‌نوعی از سیاست ریاضت اقتصادی حمایت کرده‌ایم، در حالی که نه این مفهوم و نه این واژه در هیچ جای پژوهش ما وجود نداشت. در حقیقت، «جرم» ما فقط این بود که گفتیم ممکن است میان بدهی و رشد نوعی موازنه وجود داشته باشد. درست است که تحریک اقتصاد در دوران رکود اهمیت دارد، اما میزان این محرک باید دقیق تنظیم شود، به‌ویژه اگر منجر به بدهی بسیار بالا شود.

در واقع، کتاب سال ۲۰۰۹ ما با عنوان این بار فرق دارد — که پیش از کارمان درباره بدهی و رشد نوشته شده بود — نشان داد که بحران‌های مالی تقریباً همیشه مستلزم افزایش شدید بدهی دولت هستند. این یافته در واقع به دستاویزی برای بسیاری از سیاست‌گذاران اقتصادی تبدیل شد تا پس از بحران ۲۰۰۸ از محرک‌های مالی بیشتر دفاع کنند. ما استدلال کردیم که دولت‌هایی که با بحران بدهی روبه‌رو می‌شوند، اغلب به راه‌حل‌های غیرمتعارف روی می‌آورند، نه صرفاً سیاست‌های پولی و مالی سنتی. من همچنین پیشنهاد بخشودگی جزئی بدهی (در ازای سهام) برای وام‌گیرندگان زیربنایی آمریکایی و اقتصاد‌های به‌شدت بدهکار اروپای جنوبی را مطرح کردم.

در مراحل ابتدایی بحران ۲۰۰۸ حتی پیشنهاد دادم بانک‌های مرکزی به‌طور موقت اهداف تورمی خود را کاهش دهند تا به شکلی کم‌دردتر از بدهی رهایی یابند — ایده‌ای که در آن زمان کفرآمیز تلقی می‌شد، اما بعد‌ها مورد توجه قرار گرفت. آیا چنین پیشنهاد‌هایی به معنای ترویج ریاضت است یا نشانه‌ای از پذیرش طیف متنوع‌تری از گزینه‌های سیاستی، در مقایسه با کی‌ینزی‌گری خامی که تا امروز بر بخش زیادی از بحث‌ها حاکم بوده است؟

شاید این بار واقعاً فرق کرده باشد. پس از سال‌ها عادت کردن به تحریف و بدفهمی به‌عنوان بهای اتخاذ مواضع میانه‌رو در عصر «فرهنگ حذف»، از واکنش مثبت به آخرین کتابم با عنوان دلار ما، مشکل شما خوشحال شدم. منتقدان، مصاحبه‌کنندگان و مفسران از طیف‌های مختلف سیاسی با جدیت با آن برخورد کردند و تحلیل کتاب از نقاط قوت و ضعف نظام مالی جهانی مبتنی بر دلار را تحسین نمودند.

شگفت‌انگیزتر اینکه، حتی برخی از منتقدان قدیمی از اردوگاه ریاضت‌گرایان نیز برخوردی بازتر نشان داده‌اند. همین باعث شده فکر کنم شاید هنوز امیدی برای گفت‌و‌گو‌های منطقی‌تر در آینده وجود داشته باشد — هرچند چندان نفس در سینه حبس نکرده‌ام.

نویسنده: حمیدرضا ذوالقدریها
در موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز تهیه شد؛

مستند «سرمایه‌گریز»