در یک میزگرد تخصصی بررسی شد؛

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟ / نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟   نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها
۳ کارشناس حوزه رمزارز و فین‌تک در میزگرد بررسی آسیب‌ها و فرصت‌های رمزارز‌ها نظرات خود را پیرامون این مسئله بیان کردند.
کد خبر : ۱۷۹۹۱۳

به گزارش ایبنا، حوزه رمزارز‌ها در جهان با چالش‌هایی در زمینه پذیرش و تنظیم‌گری مواجه است و کشور‌ها رویکرد‌های متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. با این حال، در ایران، این پدیده به دلیل مسائلی، چون تحریم‌ها و تورم بالا، با چالش‌ها و ریسک‌های جدی‌تری روبه‌رو است که ضرورت تنظیم‌گری جامع و هوشمند را بیش از پیش نمایان می‌سازد. در سطح خُرد، نوسانات شدید قیمتی، خطر کلاهبرداری و عدم شفافیت در پلتفرم‌های غیررسمی، سرمایه‌گذاران را با زیان‌های مالی قابل توجهی روبه‌رو می‌کند و عملاً دارایی مردم را در معرض تهدید قرار می‌دهد. در سطح کلان، نگرانی‌هایی در مورد تاثیر رمزارز‌ها بر سیاست‌های پولی، ثبات مالی و حتی تامین مالی فعالیت‌های غیرقانونی مطرح است. عدم وجود یک چارچوب قانونی مشخص، می‌تواند به خروج کنترل‌نشده سرمایه، پولشویی و تشدید چالش‌های اقتصادی کشور منجر شود. این در حالی است که تجربه جهانی نشان می‌دهد که با رویکرد صحیح تنظیم‌گری، می‌توان این ریسک‌ها را مدیریت کرده و حتی به فرصت تبدیل کرد.

با توجه به ماهیت عمده رمزارز‌ها در ایران که بیشتر در حوزه پرداخت و مبادلات مالی خُرد نمود یافته است، ورود نهاد تنظیم‌گر اصلی یعنی بانک مرکزی برای ساماندهی این بخش حیاتی است. اخیراً اقداماتی در جهت تدوین چارچوب‌های نظارتی و تعیین الزامات فعالیت برای فعالان این حوزه آغاز شده است که می‌تواند گام مثبتی در جهت شفاف‌سازی و کاهش ریسک‌ها باشد. با این حال، نیاز مبرم به یک رویکرد داده‌محور و مبتنی بر بهره‌گیری از فناوری‌های نوین مانند هوش مصنوعی برای نظارت لحظه‌ای و هدفمند احساس می‌شود. در میزگردی با حضور ولی‌اله فاطمی، کامیار شرفی و کاوه مشتاق، سه کارشناس و صاحبنظر حوزه مالی و فناوری، به تحلیل این موضوع از زوایای مختلف پرداخته‌ایم.

 

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟ / نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها

 

در بحث رمزارزها، نگاه‌های متفاوتی وجود دارد. برخی آنها را مکمل نظام مالی می‌دانند و برخی نگاه تهدیدمحور دارند و تهدیدی برای ثبات پولی کشور قلمداد می‌شود. کدام نگاه به واقعیت نزدیک‌تر است؟ رویکرد بانک‌های مرکزی و بانک مرکزی ایران چگونه باید باشد؟ آیا باید ممنوعیت و یا هدایت و نظارت را در پیش گرفت؟

فاطمی: فارغ از محتوای رمزارز، باید بپذیریم که نقش حاکمیت‌ها تسهیل‌گری میان مردم است. وظیفه اصلی حاکمیت، تامین نیازها، استانداردسازی و داوری است و نباید در مقابل خواست مردم ممنوعیت ایجاد کند. آمار و ارقام نشان می‌دهد که امروز مردم، به ویژه جوانان، اطلاعات کافی درباره رمزارز‌ها دارند و به سرمایه‌گذاری در این حوزه تمایل زیادی نشان می‌دهند. این تقاضا به حدی است که رویکرد ممنوعیت، از نظر من، تفکر درستی نیست. به جای ممنوعیت، باید بستری برای تنظیم‌گری هوشمند در فضای بلاکچین و رمزارز‌ها فراهم شود تا سوءاستفاده‌ها به حداقل برسد. تجربه نشان داده است که ممنوعیت هر چیزی که برای مردم جذابیت دارد، پایدار نخواهد بود. دولت‌ها باید به گونه‌ای عمل کنند که کمترین تهدید برای مردم ایجاد شده و کلاهبرداری‌ها کاهش یابد. متاسفانه، نهاد‌های دولتی ما بیشتر تهدیدنگر هستند و با هر پدیده جدیدی با نگاه امنیتی برخورد می‌کنند. این رویکرد باعث می‌شود تا فرصت‌ها نادیده گرفته شده و صرفاً بر تهدیدات احتمالی تمرکز شود.

آمار‌های سرمایه‌گذاری و معاملات در حوزه رمزارز‌ها نشان می‌دهد که این پدیده به بخشی جدایی‌ناپذیر از نظام‌های مالی تبدیل شده است. زمان انکار گذشته است؛ اکنون زمان پذیرش، تسهیل‌گری و تنظیم‌گری هوشمندانه فرا رسیده است. نهاد‌هایی مانند بانک مرکزی، بورس و شرکت‌های دولتی انرژی، به دلیل ساختار مشخص، نمی‌توانند در فضای پلتفرمی جدید که نیازمند تغییر نگاه و حکمرانی داده‌محور است، به درستی عمل کنند. در حکمرانی داده‌محور، تصمیمات بر اساس تحلیل داده‌ها اتخاذ می‌شوند و نه تجربیات شخصی مدیران.

در فضای پلتفرمی رمزارز، همه چیز قابل ردیابی و کنترل است و دغدغه‌های امنیتی بی‌معناست. حکمران باید توان پردازشی برای تحلیل داده‌ها را داشته باشد، نه اینکه شروط پیچیده و سرمایه‌محور تعیین کند. در این فضا، تصمیمات ثابت نیستند؛ بلکه پویا، به‌لحظه و متناسب با هر فرد اتخاذ می‌شوند. آیا بانک مرکزی ما می‌تواند ۸۰ میلیون دستورالعمل صادر کند؟ این کار تنها با قرارداد‌های هوشمند و در فضای دیجیتال امکان‌پذیر است. ابلاغ دستورالعمل‌های یکسان برای همه صرافی‌ها، فارغ از حجم کاری آنها، تنها محدودیت‌هایی را ایجاد می‌کند و امید است نسل جدید با تنظیم‌گری هوشمند این مسائل را حل کند.

شرفی: ماهیت فناوری، تسهیل و تسریع در همه فرآیندهاست. متاسفانه نام‌گذاری "رمزارز" باعث شده تا موضوع مستقیماً به بانک مرکزی مربوط شود، در حالی که مدیریت آن باید فراتر از اختیارات صرفاً بانک مرکزی قرار گیرد؛ زیرا گاهی این دو با هم رقیب خواهند بود. وقتی مردم نیازی را احساس می‌کنند، رگولاتور باید در جهت رفع آن نیاز حرکت کند، نه اینکه صورت مسئله را پاک کند. ممنوعیت در این حوزه در ایران، تنها به معنای پنهان کردن مشکل زیر فرش است. این حوزه هم تهدید است و هم فرصت. متاسفانه، ما نه تنها تهدید‌ها را به فرصت تبدیل نمی‌کنیم، بلکه مهارت داریم فرصت‌ها را به تهدید بدل کنیم. ابزار‌های سنتی ما در حوزه فناوری‌های نوین کارایی ندارند و باید سیستم جدیدی تدوین شود. نظارت بر فناوری نیازمند نظارت هوشمند و سیستماتیک است، نه نظارت فیزیکی و با اعمال نظر فردی. مشکل اساسی این است که در کشور ما نگاه به این حوزه ممنوعیتی و امنیتی است. اگر این نگاه تغییر کرده و از منظر نظارت اقتصادی به آن نگریسته شود، ابزار‌ها و مسیر‌های لازم، خودبه‌خود ظاهر خواهند شد. حاکمیت باید از نقش مجری خارج شده و نقش نظارتی خود را ایفا کند. مشکل ما این است که حاکمیت، بخش خصوصی را رقیب خود می‌داند، نه همراه. مدیران میانی و پایینی ما غالباً ریسک‌پذیر هستند، اما زمانی که در جایگاه تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند، نظراتشان تغییر می‌کند. این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که نظرات مدیران جوان‌تر باید توسط مدیران بالادستی تایید شود که شناختی از موضوع ندارند و دانش‌شان به‌روز نیست.

مشتاق: ممنوعیت در این حوزه اصولاً جواب نمی‌دهد. پس از بسته شدن درگاه‌های صرافی‌های رمزارزی، جرایم این حوزه چند برابر شده، زیرا مردم به بازار زیرزمینی روی آورده‌اند که هیچ نظارتی بر آن وجود ندارد. ممنوعیت ماینینگ نیز منجر به ماینینگ زیرزمینی در خانه‌ها شده است. به جای ایجاد بستر درست، با بستن راه‌ها، مسیر نادرست طی می‌شود. اینکه رمزارز‌ها را تهدیدی برای ثبات پولی کشور بدانیم، جای سوال دارد. آیا پیش از رمزارزها، مشکلی در ثبات پولی کشور وجود نداشت؟ در مدت بسته شدن درگاه‌ها، آیا تغییری در ثبات پولی ایجاد شده است؟ رمزارز‌ها انواع مختلفی دارند و یک کلاس جدید دارایی با مختصات متفاوت هستند که بررسی آنها تخصص متفاوتی می‌طلبد. بنابراین، نهاد نظارتی متفاوتی با دیدگاه غیرامنیتی و اطلاعات بیشتر لازم است. وقتی از چیزی اطلاع نداریم، آن را تهدید می‌دانیم. ممنوعیت‌ها مانع بسیاری از کار‌های مفید در این حوزه شده و فرصت‌هایی که می‌توانست برای اقتصاد و ثبات پولی کشور داشته باشد، از دست رفته است. رمزارز‌ها می‌توانند فراگیری مالی و شمول مالی را افزایش دهند و مشکلات ما را در مبادلات مالی با دنیا حل کنند. این ممنوعیت نه تنها خنثی نیست، بلکه ثبات پولی کشور را تهدید کرده است.

سایر اقتصاد‌های پیشرفته مانند ایالات متحده، چین و اروپا چگونه با این پدیده برخورد کرده‌اند؟ آیا دیدگاه آنان فرصت‌محور بوده یا تهدیدمحور؟ چگونه با آن کنار آمده‌اند؟ اگر بانک مرکزی ایران بخواهد الگوبرداری کند، از کدام کشور باید الگو بگیرد؟

فاطمی: تفاوت اصلی ما با حکمرانی کشور‌های دیگر در حوزه رمزارزها، نداشتن زیرساخت‌های اصلی حکمرانی است. در اغلب کشورها، زیرساخت مالیاتی دقیق و غیرقابل فرار وجود دارد که زمینه را برای رویکرد‌های دیگر فراهم می‌کند. اما در ایران این زیرساخت‌ها را نداریم و این مسئله، چالش‌های زیادی را در شفافیت درآمدی و مالی ایجاد می‌کند. جبران نداشتن این زیرساخت‌ها، با سیاست‌گذاری‌های اشتباه گذشته، مانند یارانه‌ها و عدم کنترل صحیح موسسات اعتباری، باعث تحمیل تورم‌های بالا به مردم شده است. حکمرانی ضعیف در ایران، خود را در سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری غلط نشان می‌دهد و در جایی که رفاه مردم درگیر است، فشار را بر آنها تحمیل می‌کند. در فضای پلتفرمی و دیجیتال، نظارت باید هوشمند و لحظه‌ای باشد تا خطا‌ها بلافاصله شناسایی و بدون دخالت انسان، تصمیمات عملیاتی اجرا شوند. به عنوان مثال، در ارزش‌گذاری ایران‌مال توسط کارشناسان سنتی، انحرافات زیادی وجود داشت، در حالی که در فضای پلتفرم با مکانیزم اجماع و به کارگیری هزاران کارشناس، خطا‌ها کمتر و هزینه‌ها پایین‌تر می‌آمد. اگر قرار است نگاه جهانی به ابزار‌های نوین داشته باشیم، باید زیرساخت‌ها، نگاه‌ها و توانمندی‌هایمان را به‌روز کنیم. در غیر اینصورت، این پدیده به فضای زیرزمینی و غیررسمی کشیده خواهد شد. در فضای پلتفرم، اعتماد به شکل دیگری است. به عنوان مثال، نگرانی از "آن‌لایک" شدن در شبکه‌های اجتماعی برای نسل جدید، گاهی بیش از عقب افتادن یک قسط است. این نشان می‌دهد که در فضای بلاک‌چین و دیجیتال، اعتماد به سادگی از بین نمی‌رود و تمایل به کاهش کلاهبرداری وجود دارد. باید میزان کلاهبرداری در فضای پلتفرمی را با نظام اعتباری ایران مقایسه کنیم.

 

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟ / نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها

 

شرفی: مشکل اصلی این است که ما پدیده نوین را با مدل سنتی تطبیق می‌دهیم و این تطبیق نمی‌خورد. باید مدل خودش را برای نظارت تعریف کنیم. اگر از بخش‌های مختلف این فناوری بزنیم، چه چیزی از آن در کشور باقی می‌ماند؟ بسیاری از پرونده‌های قضایی مربوط به فضای رمزارز، به دلیل خاکستری بودن فضا است. اگر فضا شفاف بود، هر خطایی بلافاصله رصد می‌شد. ابزار نظارت بر صرافی‌ها باید خودکار باشد و اصلاً نباید شخص مسئول باشد. این خارج از استاندارد است. با ابزار‌های نوین می‌توان استاندارد‌ها را به راحتی در این حوزه پیاده کرد. بسیاری از کلاهبرداری‌ها در فضای غیرشفاف مثل تلگرام اتفاق می‌افتند. مهم‌ترین موضوع، تغییر رویکرد حاکمیت از امنیتی-ممنوعیتی به نظارتی و اقتصادی است. اگر این تغییر اتفاق بیفتد، ابزار‌ها و مسیر‌ها خودکار ظاهر می‌شوند. ممنوعیت اگر جواب می‌داد، قبلاً جواب داده بود. مصوبه سال ۹۸ دولت، ماینینگ را رسمی کرد، اما محصول و استفاده از آن را غیرقانونی. این دوگانگی در قانون‌گذاری، چالش‌های زیادی را در جامعه ایجاد کرده است.

مشتاق: در ایالات متحده آمریکا، بانک مرکزی متولی رمزارز‌ها نیست، زیرا تضاد منافع دارد. SEC (نهاد نظارت بر بازار سرمایه) در آمریکا و بر اساس قانون MiCA در اتحادیه اروپا، نهاد‌های جدیدی با نگاه فرصت‌محور ایجاد شده‌اند. در آمریکای‌جنوبی، به ویژه برزیل، نگاه رشد در این حوزه حاکم است. ژاپن حتی پرداخت مالیات با بیت‌کوین را پذیرفته است. چین با وجود حکمرانی قوی و تلاش برای ممنوعیت، در نهایت شکست خورد و نتوانست جلوی خرید و فروش رمزارز‌ها بین مردم را بگیرد. اکنون چین CBDC خود را گسترش داده و معاملات خط اعتباری با یوان دیجیتال را با روسیه و دیگر کشور‌ها انجام می‌دهد. ما نیز می‌توانستیم فرصت‌های زیادی در این حوزه داشته باشیم. مثال ساده‌ای برای ضرر ممنوعیت‌ها این است که بسیاری از افرادی که وارد این حوزه می‌شوند و اطلاعات کافی ندارند، در شبکه‌های اجتماعی فریب خورده و کلاهبرداری می‌شوند. اگر پلتفرم‌های ما اجازه فعالیت داشتند، این مبادلات در بستر امن اتفاق می‌افتاد و قابل نظارت بود. نظارت بر پلتفرم‌ها بسیار بهتر از فضای غیرقابل کنترل است که افراد دارایی‌شان را از دست می‌دهند.

با توجه به اینکه هر کشوری مدل اقتصادی و حکمرانی خاص خود را دارد، نگاه جهانی به رمزارز‌ها و مدل‌سازی بومی برای ایران چگونه باید باشد؟ در این خصوص چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی میان رویکرد ایران و سایر کشور‌ها وجود دارد؟ و چگونه می‌توانیم مدل خودمان را بر اساس مقتضیات اقتصادی و فرهنگی کشور تعریف کنیم؟

شرفی: هر کشوری مدل اقتصادی و حکمرانی خاص خود را دارد و بسته به آن با رمزارز‌ها برخورد می‌کند. هیچ‌کدام به اندازه ما خسارت ندیده‌اند، زیرا ما هنوز مدل مشخصی نداریم. آمریکا با مدل اقتصادی باز خود، در سیلیکون ولی با سرعت در این فضا پیش می‌رود و منافع زیادی کسب کرده است. شرکت‌های فعال در آمریکا نیز بسیار شفاف هستند. ما ابزار‌هایی داریم که نمی‌توانیم استفاده کنیم؛ مثلاً می‌توانستیم با استفاده از ابزار شرکت تعاونی و تعریف سیستم تعاونی در قالب بورس، ماینینگ را ساماندهی کنیم. مدل چین نیز جالب است. چین با در نظر گرفتن اهداف اقتصادی خود و رقابت با دلار آمریکا، فضای رمزارز‌های دیگر را محدود کرد و CBDC خود را ایجاد کرد تا از آن بهره ببرد. ما در کشور مدل و سیاست اقتصادی بلندمدت نداریم تا بدانیم در ۱۰ سال آینده چه می‌خواهیم بشویم. چین از پنج سال پیش این مسیر را آغاز کرده و اکنون یوان دیجیتال آن به یکی از ارز‌های تاثیرگذار در مبادلات جهانی تبدیل شده است، اروپا نیز همین‌طور. هر کشوری در سطح جامعه جهانی، بسته به مدل اقتصادی و حکمرانی خود، مدل اختصاصی خود را در این فضا تعریف می‌کند. ما نباید کپی‌برداری کنیم، زیرا مدل اقتصادی ما نه چین است و نه آمریکا؛ باید مدل خودمان را بر اساس مقتضیات، دارایی‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهایمان تعریف کنیم.

فاطمی: دو فضا وجود دارد: شکلی (ابزار) و ماهیتی. اغلب کشور‌ها ماهیت رمزارز را رها نکرده‌اند. یا آن را سرمایه‌گذاری می‌دانند یا ابزار مبادله و حداقل اجازه ثبت می‌دهند. در انگلیس، دفاتر مالی سال‌هاست که دارایی‌های رمزارزی را ثبت می‌کنند و مالیات می‌گیرند. بسیاری از بازیگران با مالیات دادن مشکلی ندارند، اما استراتژی بلندمدت باید مشخص باشد و تصمیمات یک‌شبه گرفته نشود. ما زمانی به ممنوعیت روی می‌آوریم که ثبت نداریم و معاملات در تلگرام انجام می‌شود. در فضای بین‌المللی، اغلب کشور‌ها ثبت دارایی‌های رمزارزی را حتی برای سرمایه‌گذاران دارند و مالیات گرفته‌اند. در دنیا اگر در کریپتو پولشویی شود، حساب بسته می‌شود، نه اینکه کل آن را قاچاق بدانند. ممکن است رمزارز‌ها اوراق بهادار یا اسکناس نباشند، اما کالای قاچاق هم نیستند. آنها ثبت می‌شوند و مالیات می‌گیرند. ما می‌گوییم قاچاق است، اما آیا زمانی که قاچاق می‌شود، به عنوان قاچاق به آن نگاه می‌کنیم و قدرت کنترل آن را داریم؟ باید اجازه دهیم ثبت شوند تا وضعیت مشخص شود، نه اینکه همه چیز زیرزمینی و تلگرامی شود. فرار از پلتفرم به فضای تلگرامی منجر شده است.

چهار رویکرد در دنیا وجود دارد: برخی کشور‌ها آن را ارز می‌دانند (مثل السالوادور)، برخی کالا می‌دانند و مالیات می‌گیرند، برخی اوراق بهادار می‌دانند و چهارم غیرقانونی است. تقریباً همه دنیا روی سه حالت اول رفته‌اند. اما ما با "غیرقانونی است" شروع می‌کنیم و بعد از ایجاد محدودیت، می‌گوییم چه کار کنیم. وقتی نمی‌توانیم کالای قاچاق را کنترل کنیم، چرا آن را کالای قاچاق در نظر می‌گیریم؟ بهترین حالت برای دولت این است که بگوید کالا است. بسیاری از کشور‌ها می‌گویند کالا است و مالیات می‌گیرند. بازار هم می‌فهمد که باید روی آن حساب کند و ۱۰ درصد درآمدش برای دولت است، به شرطی که سیستم داشته باشد و عملیات درست باشد. عمده بحثم این است که ما در دسته چهارم قرار داریم. بهترین تصمیم از نظر من، که ممکن است فعالان بازار موافق نباشند، این است که کالا شناخته شود تا در پلتفرم رسمی باشد، ثبت شود و تحت نظارت باشد و سیستم قضایی هم بتواند به آن اتکا کند.

مصوبه دولت در سال ۹۷ اولین بندش این بود: "دولت هیچ مسئولیتی در حوزه سرمایه‌گذاری این حوزه ندارد. " حال که دولت مسئولیتی ندارد، چرا از زیان مردم صیانت می‌کند؟ اگر اعتقاد دارد، رها کند. اتفاقاً بازار خودش را حمایت و تنظیم‌گری خود را انجام می‌دهد. نمی‌گویم این کار درست است، اما حداقل زمانی که نمی‌توانیم تنظیم‌گری کنیم، بگوییم: "مردم، این حوزه پُرخطر است. دقت کنید. تلگرامی نخرید. " این حداقل انتظار از حاکمیت بود که از این مسیر نگاه کند و امنیتی نکند. نگاه تهدیدمحور باید به فرصت‌محور تغییر کند.

در این فضا، چگونه می‌توان ریسک ذی‌نفعان را مدیریت یا کاهش داد تا فرصت‌ها به تهدید تبدیل نشوند؟ چه راهکار‌های نوینی در این زمینه قابل ارائه است؟

فاطمی: در نظام پولی و بازار سرمایه، یکی از راه‌های کنترل ریسک، نسبت کفایت سرمایه است. اما در فضای رمزارزها، تنظیم‌گری با روش‌های سنتی مانند تعیین سرمایه ثابت یکسان برای همه صرافی‌های کوچک و بزرگ، غیرواقع‌بینانه است. در فضای پلتفرم، ریسک ذی‌نفعان به روش‌های متفاوتی قابل مدیریت است. به عنوان مثال، در پروژه آزادراه‌ها، با حذف گیت‌های پرداخت سنتی و استفاده از دوربین و اپلیکیشن، وصول عوارض از طریق پلتفرم‌ها و اپلیکیشن‌ها انجام شد. این رویکرد نشان می‌دهد که در فضای پلتفرمی، با وجود داده‌های جامع و امکان ردیابی، بسیاری از ریسک‌ها کاهش می‌یابد و نیازی به نگرانی‌های لحظه‌ای نیست. تجربه عوارض خروج از کشور نیز مشابه است. با حذف فیش‌های کاغذی و آنلاین کردن سیستم، تمام اطلاعات پرداخت‌کنندگان به صورت لحظه‌ای مشخص و از فساد جلوگیری شد. در فضای فناوری اطلاعات، چون اطلاعات از بین نمی‌رود، می‌توان تنظیم‌گری ساده‌تری داشت، ریسک حاکمیت را کاهش داد و رفاه مردم را افزایش داد. باید اعتقاد پیدا کنیم که در فضای پلتفرمی، ریسک از نوعی که حاکمیت فکر می‌کند نیست. با این نگرش که همه اطلاعات وجود دارد، اگر یک معامله زیان کرد، در معامله دیگر سود می‌کنید و بازار جبران می‌کند. حاکمیت ما گاهی با کوچک‌ترین تخلف، فرد را از چرخه خارج می‌کند، در حالی که ممکن است فرد فرصت جبران داشته باشد.

مشتاق: گزینه ممنوعیت در حوزه رمزارز‌ها اصلاً وجود ندارد. امروز بیش از ۲۴ میلیون ایرانی کاربر رمزارز هستند. تجربه کشور‌هایی مانند چین نیز نشان داده که ممنوعیت بی‌اثر است. به محض اینکه درگاه‌ها بسته شد، مردم به سمت کانال‌های تلگرامی رفتند. بنابراین، باید به سراغ راهکار‌های دیگر برویم.

شرفی: بحث قانون‌گذاری مطرح است. کشور ما می‌تواند به راحتی مدل خودش را استخراج و اولویت‌ها را مشخص کند. ما باید اهدافمان را بدانیم و مدل خودمان را تعریف کنیم. ما نه چین هستیم و نه آمریکا. نه آزادی اقتصادی آمریکا را داریم و نه محدودیت‌های چین. اگر مدل چین را کپی کنیم، تهدید‌ها شامل حال ما می‌شود، اما منافع شامل حال ما نمی‌شود. ما ابزار‌ها را تعریف نکرده‌ایم و فرصت‌ها را نداریم. ما باید مدل خود را بر اساس اولویت‌های اقتصادی، توانمندی‌ها و چارچوب‌هایمان تعریف کنیم. ابزار‌های نظارتی آن را می‌توان پیاده‌سازی کرد. اتفاقاً در این فضا شفافیت مالی بیشتری وجود دارد. ما گلوگاه‌هایی داریم که قابلیت دور زدن ندارند و می‌توانیم آنها را هوشمند تعریف کنیم. می‌توانیم رفتار‌های مشتری را آنالیز و رفتار‌های پُرخطر را شناسایی کنیم و پیشگیرانه‌تر از نظام بانکی عمل کنیم.

مشتاق: هوش مصنوعی می‌تواند همه اینها را کنترل کند. در رمپ فیات، جایی که پول تبدیل به فیات می‌شود، می‌توان هر موضوعی را اعمال کرد. یک هوش مصنوعی می‌تواند رفتارش برای صرافی کوچک با صرافی بزرگ متفاوت باشد. شاید عجیب به نظر برسد که نظارت را بر اساس داده‌های هوش مصنوعی بگذاریم، اما باور کنید نتیجه بهتری خواهد داد.

شرفی: ما ابزار‌هایی را در یک ظرف ریخته‌ایم و روی آن یک اسم گذاشته‌ایم و همه کاربرد‌های آن را در قالب یک محصول می‌بینیم. در حالی که می‌توانیم دسته‌بندی منظم و کارآمدی داشته باشیم. برخی از این ابزار‌ها حفظ ارزش هستند و به عنوان سهام دیده می‌شوند. برخی دیگر ابزار ارائه خدمات هستند، مانند زنجیره‌های بلاک‌چینی که خدماتشان با این ابزار پرداخت می‌شود. برخی نیز آنهایی هستند که با پشتوانه ارز بانک مرکزی، رقیب آن محسوب می‌شوند و باید مدیریت شوند. بانک مرکزی باید اینها را مدیریت و نظارت کند. مردم این را نیاز تشخیص داده‌اند و حاکمیت نیز باید به این نیاز مسیر بدهد. اگر مسیر ندهد، مسیر پیدا می‌شود. نمی‌توان جلوی آب را گرفت. می‌توان برای همه اینها در جایگاه خودشان مسیر درست تدوین کرد. مثلاً آنهایی که ماهیت بورسی دارند، در بورس قرار گیرند و آنهایی که انتقال ارزش هستند، به عنوان پول دسته‌بندی و مدیریت شوند.

مشتاق: مثلاً در آمریکا، حجم معاملات ETF بیت‌کوین از حجم معاملات صندوق‌های طلایشان بیشتر است. حتی در ایالات متحده آمریکا هم چنین نیازی وجود دارد. ایجاد چنین صندوقی در ایران می‌تواند نیاز خیلی از مردم را پاسخ بدهد. امکان خرید و فروش مستقیم و همچنین خرید و فروش در بورس باید برای مردم فراهم باشد و با پنهان شدن، تهدید‌ها از بین نمی‌رود.

در خصوص فرصت‌های رمزارزها، این پدیده چه فرصت‌هایی را در فضای عمومی برای کشور‌ها فراهم کرده و چه فرصت‌های خاصی را برای کشور ما با توجه به شرایط تحریم و تورم می‌تواند ایجاد کند؟

فاطمی: همانطور که اشاره کردید، فرصت‌های زیادی در این حوزه برای کشور ما وجود دارد. اواخر دهه ۹۰، پیشنهادی به بانک مرکزی داشتیم تا با استفاده از تفاهم‌نامه‌های منطقه‌ای، مانند آنچه با ترکیه یا مالزی داشتیم، با توجه به محدودیت‌های ارزی و تحریم‌ها، از فناوری رمزارز به عنوان جایگزینی برای بستر مبادله دلار استفاده کنیم. ایده این بود که با ۷-۸ کشور منطقه، یک "توکن طلایی" ایجاد کنیم که در شبکه منطقه‌ای پذیرفته شود. این کار می‌توانست به تجار در تبادل ارز کمک شایانی کند. اگر در دهه ۹۰ چنین شبکه‌ای را ایجاد کرده بودیم، امروز در شرایط تحریمی شدید، چقدر می‌توانست در مبادلات ما موثر باشد.

امروز ما مجبوریم با فرآیند‌های پیچیده طلای فیزیکی وارد کنیم که مشخص نیست در نهایت چه سرنوشتی پیدا می‌کند. اما اگر فرصت‌محور نگاه کرده بودیم، بستر‌های بلاک‌چینی و توکنایزیشن می‌توانستند در قرارداد‌های منطقه‌ای و با دارایی‌های غیرتحریمی، به حاکمیت، تجار و تقاضا‌های خُرد و کلان کمک کنند. بسیاری از کوین‌های بین‌المللی ابتدا تقاضا‌های منطقه‌ای را پوشش داده‌اند، مانند تتر که امروز حجم عظیمی از معاملات را در دنیا به خود اختصاص داده است. ما می‌توانستیم همین کار را در دهه ۹۰ در کشور‌های اسلامی یا منطقه‌ای انجام دهیم و ابزار‌های تسویه داخلی بدون نیاز به بستر بین‌المللی داشته باشیم. این فناوری سراسر فرصت است و خوبی آن این است که متمرکز نیست و نیازی به دخالت مستقیم بانک‌های مرکزی ندارد. کافی است در یک فضای بازتر، اجازه دهیم شرکت‌های این کشور‌ها به یکدیگر اعتماد کنند و ابزار‌های مبادله یا تسویه داشته باشند.

تفسیر ساده آن، ابزار کالا به کالا یا تسویه کالا به کالاست. اگر حتی با این نگاه حداقلی هم به آن بنگریم، بسیار ساده‌تر اجرا می‌شود و پذیرش بیشتری پیدا می‌کند. مهم این است که اعتماد در این شبکه بیش از یک کاغذ ساده است و شفافیت بیشتری دارد. این فرصت برای کشور ما در شرایطی که دسترسی‌هایمان به شبکه‌های بین‌المللی سخت است، بسیار ارزشمند است. از طرفی، ما دو وضعیت خاص داریم: تحریمی و تورمی. مردم برای مهار تورم به طلا و بیت‌کوین روی می‌آورند. اگر CBDC با پشتوانه ریال ایجاد کنیم، بدون سود و صرفاً محلی، آیا کسی از آن استفاده می‌کند؟ در شرایط تورمی و تحریمی، مردم جایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که تورم را مهار کند و در دسترس باشد. ما باید سراغ این راه‌حل‌ها برویم.CBDC بدون سود و محلی، با بستن زنجیره (اتصال به شبکه‌های دیگر)، انتظاری بی‌مورد از استقبال مردم است. یوان چین، زنجیره خود را باز کرده است. دنیا بدون شبکه اتصال معنا ندارد.

شرفی: باید بین فناوری بلاک‌چین و رمزارز‌ها تمایز قائل شویم. بلاک‌چین فرصت‌های خاص خود را به کشور ما می‌دهد که ربطی به رمزارز‌ها ندارد. هر دو ابزاری برای کشور هستند، اما فناوری در نقطه بالاتری قرار دارد. در موضوع رمزارز یا رمزدارایی (که واژه صحیح‌تری است، چون غالباً دارایی هستند)، فرصت‌های ما به دو بخش کلان و خُرد تقسیم می‌شود. جامعه ما بیش از جامعه چین به این ابزار‌ها نیاز دارد و از آنها بهره می‌گیرد، به دلیل تحریم‌ها. شاید در سطح کلان، این ابزار نیاز حاکمیتی را رفع نکند، اما در سطح خُرد، نیاز مردم را رفع می‌کند. سهولت و سرعت بهره‌گیری و هزینه پایین‌تر استفاده از این ابزارها، باعث می‌شود مردم ایران بیش از مردم چین، رویکرد مثبت به این موضوع داشته باشند. به عنوان مثال، انتقال پول برای فرزند دانشجو با این ابزار‌ها بسیار منطقی‌تر است. در بخش کلان، شش سال پیش در اتاق بازرگانی ایران، سیستمی را برای مبادلات ارزی با یک کشور دیگر تعریف کردیم. به جای رجوع به ارز‌های کشورها، یک دارایی مانند طلا را وسط گذاشتیم تا بر مبنای آن یک صندوق پشتوانه ایجاد شود. سرمایه‌گذاری دو کشور در این صندوق تعریف می‌شد و می‌توانستیم بدون دخالت آمریکا و تحریم‌های آن، یک سیستم تجاری دقیق بین کشور‌ها راه‌اندازی کنیم. این یک فرصت بود که می‌توانست با روسیه و چین نیز اجرا شود، اما متاسفانه فقط در سطح تئوری و ایده روی کاغذ ماند. بسیاری از کشور‌ها نیز از این ابزار استقبال می‌کردند. اینها ابزار‌های بسیار خوبی هستند، به شرطی که بتوانید از آنها بهره بگیرید. وقتی شما زمین بازی تعریف نمی‌کنید، تنها چیزی که شامل حال شما می‌شود، تهدید است و از مواهبش استفاده‌ای نمی‌کنید.

 

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟ / نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها

 

مشتاق: تفکیک بلاک‌چین و رمزارز درست است. رمزارز‌ها برای انتقال پول کمتر از میلیون دلار بین کشور‌ها بسیار عالی هستند. به عنوان مثال، برای خرید یک قطعه کوچک یا دارو، یا جابه‌جایی پول برای خانواده. بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط دانش‌بنیان ایران، معطل خرید یک قطعه کوچک هستند و خرید آن واقعاً دشوار است. صرافی‌ها غالباً زیر بیست هزار دلار انتقال نمی‌دهند، در حالی که ممکن است یک قطعه هزار دلاری نیاز باشد. رمزارز‌ها در تجارت متوسط و پایین بسیار کمک‌کننده هستند؛ مثلاً تجارت با عراق، ترکیه و کشور‌های آسیای میانه که بسیار با رمزارز مثبت برخورد می‌کنند و آن را می‌پذیرند. در تجارت با چین نیز از بیت‌کوین استفاده شده است، البته در حجم زیر میلیون دلار و برای تجارت‌های کوچک. اما اگر حجم بالا برود، باید استیبل‌کوین باشد. همانطور که گفته شد، می‌توانستیم پیمان‌های دوجانبه و بلاک‌چین‌های منطقه‌ای داشته باشیم که هنوز هم فکر می‌کنم امکان‌پذیر است و بسیار کمک‌کننده خواهد بود. امکان رفع تعهد ارزی با این ابزار‌ها بسیاری از مشکلات را حل می‌کند. برخی اقتصاددانان نیز بررسی کرده‌اند که رمزارز‌ها باعث افزایش حجم عرضه دلار و کاهش قیمت آن می‌شوند و مقداری از پول‌های سرگردان به این بازار آمده‌اند و ضربه تورمی را کاهش داده‌اند.

انواع کسب‌وکار‌ها در این حوزه می‌توانند راه‌اندازی شوند و بسیار پُرسود باشند. ایرانی‌ها به صرف ایرانی بودن مورد تحریم رمزارزی قرار گرفته‌اند، که یک تحریم نژادپرستانه است. با این وجود، بازی‌های بلاک‌چینی معروف دنیا و پلتفرم‌های لانچ NFT زیادی توسط ایرانی‌ها ساخته شده‌اند که در ایران حضور دارند، اما اعلام نمی‌کنند. اینها می‌توانستند قانونی کار کنند و مالیات بپردازند. متخصصان بلاک‌چین ما با سرعت غیرقابل باوری در حال جذب در امارات هستند. امارات با ایجاد دو منطقه آزاد بلاک‌چینی، عملاً صنعت بلاک‌چین خود را توسط ایرانی‌ها می‌سازد، در حالی که همین افراد می‌توانستند در ایران به ما کمک کنند. در تامین مالی، بسیاری از پول‌های سرگردان در دست مردم است که برای حفظ ارزش نگهداری می‌شوند و از چرخه تولید خارج می‌شوند. این پول‌ها می‌توانند با توکن‌هایی به صورت امن و قابل پذیرش در پروژه‌های مختلف با پشتوانه دارایی، فروخته شوند. نسل جدید خرید و فروش با موبایل را بسیار راحت انجام می‌دهد و بازار نقدپذیری آن نیز ساده است. معضلی که وجود دارد این است که برخی نهاد‌های حاکمیتی، این فرصت‌ها را می‌بینند و به این نتیجه می‌رسند که خودشان از آنها استفاده کنند. دیدگاه تصدی‌گری و مجری‌گری غالباً به خاطر کنترل اوضاع است. اما وقتی نهادی وارد می‌شود، کل بازار را متاثر و خراب می‌کند. باید اشاره کنیم که این فرصت‌ها برای نهاد‌های غیرنظارتی است و مناسب نیست نهاد‌های نظارتی از این فرصت‌ها استفاده کنند.

شرفی: بحث نظارت و کنترل درست است، اما فضای شفاف و تحت نظارت و کنترل را محدود و فشرده می‌کنید و در نهایت به فضای سیاه و غیرشفاف می‌رود. مشکل همین‌جاست، نگاه ما به کنترل درست نیست. اینگونه کنترل از دست خارج می‌شود. هر چقدر نظارت را شفاف‌تر کنید، فضای نظارتی خود را در سطح جامعه گسترش دهید و استقبال عمومی را در این فضا بیشتر همراه خود داشته باشید، کنترل و دیتای شفاف دارید. عملاً حوزه نظارتی گسترش پیدا کرده و ابزار‌های نظارتی هم بیشتر می‌شوند. اما نگاه سنتی این است که اینگونه کنترل امکان‌پذیر نیست و متاسفانه این ابزار متفاوت است.

با وجود فرصت‌ها، ریسک‌هایی نیز در سطوح خُرد (نوسانات قیمتی، کلاهبرداری، نقدشوندگی، مقررات) و کلان (تهدید سیاست‌های پولی، رقابت با ارز‌های ملی، خروج جریان سرمایه از کنترل، اثر منفی بر تورم) برای رمزارز‌ها وجود دارد. در مدلی که باید طراحی شود، این ریسک‌ها را چگونه باید در نظر گرفت؟ چه اندازه باید نگرانشان بود و چه راهکار‌هایی را می‌توان ارائه داد تا این ریسک‌ها به حداقل برسند؟

فاطمی: اگر در تنظیم‌گری این فضا با نگاه پلتفرمی ورود کنیم، همه دغدغه‌های سیاست‌گذار قابل مدیریت است. ما به هیچ وجه نمی‌خواهیم وجود تهدید‌ها را انکار کنیم. اما نکته اینجاست که در فضای پلتفرمی می‌توان برای هر تراکنش تصمیم‌سازی کرد و دغدغه‌های حاکمیت مانند پولشویی را راحت‌تر از فضای سنتی و با فرم‌های کاغذی، کنترل کرد. بچه‌های این حوزه نه از KYC (احراز هویت مشتری)، نه از مالیات دادن، نه از ثبت مالی دغدغه‌ای ندارند. نگرانی اصلی این است که تنظیم‌گری، قانون‌گذاری و مدیریت ریسک با آیین‌نامه‌های ثابت و سنتی باشد. در این فضا، همه ریسک‌ها بسیار راحت‌تر و ساده‌تر قابل مدیریت هستند و اگر فرض را بر حکمرانی داده‌محور در این پلتفرم‌ها و قرارداد‌های هوشمند بگذاریم که می‌تواند تمام دغدغه‌ها و تنظیم‌گری‌ها را لحظه‌ای انجام دهد، همه این نگرانی‌ها می‌تواند رفع شود. در فضای پلتفرمی یا حتی با وجود CBDC (ارز دیجیتال بانک مرکزی) که بانک مرکزی بگوید تمام تراکنش‌ها باید از مسیر آن طی شود، هیچ اشکالی ندارد. همه اینها را می‌توان رعایت کرد، اما قبول کنیم که در فضای جدید با دیدگاه‌های جدید، نمی‌شود گفت، چون "خودی" نیست؛ این فضا ناامن یا تهدیدمحور است. بانک مرکزی برای پیاده‌سازی CBDC، حداکثر اعتمادش به مجموعه وابسته به خودش است؛ این بدترین مورد در فضایی است که می‌شد از این همه توان داخلی که در سطح بین‌المللی کار می‌کند، استفاده کنیم.

از نظر من همه ریسک‌ها در فضای پلتفرمی قابل مدیریت است و بسیار هم دقیق‌تر قابل مدیریت است و می‌تواند تک‌تک این ریسک‌ها اتفاقاً تبدیل به فرصت شود. چندین سال است که سازمان برنامه دنبال این است که زنجیره بودجه اعتباری را با کمک توکن اعتباری ایجاد کند؛ به این صورت که وقتی بودجه به دستگاه‌ها داده می‌شود، به صورت توکن باشد و این توکن تا ذینفع نهایی برود. با قرارداد هوشمند می‌توان این را اجرا کرد، در صورتی که همین امروز در نظام بودجه نقدی و اعتباری ما از طریق نظام بانکی، کنترل تنها تا عمق یک و دو امکان‌پذیر است و بودجه‌گذار ما نمی‌داند بودجه‌اش چگونه مصرف شد. ریسک در فضای فناوری قطعاً می‌تواند نگران‌کننده باشد و انکارپذیر نیست؛ ولی می‌گویم مدیریت‌پذیری در این حوزه خیلی بهتر و ساده‌تر است، به شرطی که اعتماد کنیم و اجازه دهیم نوآوری‌ها در این حوزه مطرح شوند؛ ابتدا در فضای سندباکسی یا کمی محدودتر و سپس پس از اثبات، در فضای بسیار بزرگ‌تر ملی استفاده شود.

شرفی: در مورد تهدید تحریم‌ها و اثر تورمی، ما نمی‌توانیم دروغ بگوییم که اثر تورمی ندارد. تا زمانی که نقش و جایگاه ریال تقویت نشود و اقتصاد ما در جهت منفی حرکت کند، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که این حوزه نقش تورمی ندارد. تورم هست، این ابزار چه باشد چه نباشد. بحث ایجاد درگاه‌های نظارتی است؛ بانک مرکزی در این خصوص واقعاً دغدغه دارد. همانطور که رزمندگان می‌گویند، دشمن هر چقدر هم بمباران هوایی کند، بالاخره باید زمینی حمله کند تا تصرف کند. در سطح جامعه، هر چقدر هم در این فضا باشید، باید جایی آن را به واحد پول کشور تبدیل کنید. بانک مرکزی می‌تواند CBDC خود را تعریف کند. اگر بخواهد شفاف باشد. این ابزار می‌تواند برای بهبود حکمرانی نهاد متولی بهره بگیرد، به شرطی که درست تعریف شود. اگر ابزاری تولید کردید که در سطح جامعه کاربرد داشت و از آن بهره گرفته شد، ابزار قابلیت توسعه دارد و آن ابزار درست است؛ در غیر اینصورت، محصولی است که فقط برایش هزینه کرده‌ایم.

مشتاق: تهدید‌هایی هم در سطوح خُرد و کلان از جانب رمزارز‌ها وجود دارد. یکی از تهدید‌های مهم، تحریم‌ها است که در حوزه رمزارزی هم وجود دارد. حکمرانی داده واقعاً می‌تواند تا حد زیادی تقریباً تمام این تهدید‌ها را از بین ببرد؛ هرچند تهدید‌هایی که می‌گوییم از سیستم سنتی که الان وجود دارد، حتی در بانک‌ها، بسیار کمتر است. همین تهدید هم که وجود دارد را می‌توان مقدار زیادی مدیریت کرد؛ می‌شود داده در لحظه داشت؛ روی داده‌ها برنامه‌ریزی کرد، قرارداد هوشمند گذاشت بدون اینکه کسی بتواند مداخله کند. اگر رفتار نامناسبی دیده شد، سریعاً مثلاً فریز شود یا چیزی بسته شود و بررسی شود؛ یا حتی مثل هوش مصنوعی که معاملات مشکوک را مشخص می‌کنند؛ ناظر به جای اینکه با چند میلیون تراکنش روبه‌رو باشد که نمی‌داند چه کند، با پنج، ده مورد مشکوک مواجه شود و بررسی کند. وقتی بستر فعالیت مناسب و قانونی برای مردم فراهم باشد، احتمال اینکه عده‌ای به سمت بستر غیرقانونی بروند، کاهش می‌یابد. آن‌وقت در آنجا گرفتن کسی که به سمت بستر غیرقانونی می‌رود، آسان‌تر می‌شود. بیشتر از ۲۴ میلیون نفر در کانال تلگرامی خرید و فروش کنند، چه کسی را می‌خواهید بگیرید؟ حالا این وسط نمی‌دانیم یک نفر پول برای جاسوسی جابجا می‌کند؛ چطور میان ۲۴ میلیون نفر آن را پیدا کنیم؟ وقتی پلتفرم‌ها درست باشند و تعداد کسانی که آن طرف باشند کم باشد، فضای خاکستری هم قابلیت بررسی‌اش بیشتر می‌شود. پیشنهاد جدی‌ام همین است: حکمرانی داده، استفاده از پلتفرم‌ها، اعتماد به پلتفرم‌ها و نظارت بر همان پلتفرم‌ها. برای مقررات‌گذاری هم باید مدل خودمان را داشته باشیم؛ نهاد جدیدی یا شورایی از نهاد‌ها یا چنین چیزی برای نظارت می‌تواند مناسب‌تر باشد و می‌تواند به اقتصاد ما کمک کند، به‌جای اینکه دائم بترسیم و سمتش نرویم.

 

رمزارزها؛ فرصت یا تهدید؟ / نبود زیرساخت مالیاتی، چالشی جدی در تنظیم‌گری رمزارز‌ها

 

فاطمی: در حوادثی مانند جنگ ۱۲ روزه و تامین مالی تروریسم و شبکه‌های جاسوسی، اغلب آنها معلوم شد که از طریق همین رمزارز‌ها و شبکه‌های معاملاتی تلگرامی و زیرزمینی تامین مالی می‌شدند. در صورتی که اگر حاکمیت آنها را کنترل کرده بود و بستر پلتفرمی برای مبادله وجود داشت، قطعاً این را با یک ابزار هوش می‌شد شناسایی کرد؛ قبل از اینکه متاسفانه به عملیات خرابکارانه و شهادت فرماندهان منجر شود. حاکمیت باید بداند؛ در نتیجه بستن پلتفرم‌ها و عدم حمایت از پلتفرم‌های رسمی اکسچنج، شبکه زیرزمینی ایجاد شد که حالا تامین مالی تروریسم هم انجام شد، ترور هم انجام داد و شهید هم کردند. آیا حاکمیت می‌خواهد این روند را ادامه دهد؟

منبع: تازه‌های اقتصاد

در موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز تهیه شد؛

مستند «سرمایه‌گریز»